سوالم اين است كه چهرا آنها كه ميخواهند آبروي هاشمي را ببرند موافقان و پيروان رهبري ميدانيم؟
اظهر من الشمس
آن چيزهايى كه مشترك است، مسائل اصلى و حياتى روز است كه بخصوص به مسألهى حمايت و پشتيبانى از دولت اشاره كردم. اصلاً به سرانجام رسيدن انقلاب، به اين متوقف است. در مورد همهى دولتها، اين نكته صادق است و در مورد اين دولت - كه در رأسش، شخصيتى مثل آقاى هاشمى رفسنجانى قرار گرفته است - نيز صادق است. انصافاً وضع ايشان، اظهر من الشمس است و فايدهى ايشان براى انقلاب و اسلام، براى همه واضح و روشن مىباشد. حمايت از اين دولت، مضاعفاً واجب و لازم است.
ساده
بدانيد كه امروز در دنيا هيچ رئيس جمهورى مثل آقاى هاشمى، چنين ساده و بىتشريفات زندگى نمىكند. بنده در دوران رياست جمهورى خود، بارها به كشورهايى كه به اصطلاح كشورهاى انقلابى بودند، مسافرت كردم. در فلان كشور، رئيس جمهورى كه تا ديروز در چادر زندگى مىكرده است - به طورى كه خودش يا وزير خارجهاش مىگفت، با تفنگ معمولى، هشت سال زير چادر زندگى مىكردهاند - در قصر امروزش كه از ما در آن پذيرايى مىنمود، چنان تشريفات و جبروتى حاكم بود و چنان تقليد و عكسبردارى دقيقى از حاكم پرتغالى كه قبل از وى در آن كشور زندگى و حكومت مىكرد، كرده بود كه انسان در شگفت مىماند! مسؤولين كشورهاى ديگر، اين طور زندگى مىكنند! اما مسؤولين جمهورى اسلامى، توقّعى از كسى ندارند. وزير از خانهاش بيرون مىآيد، به مغازهى لبنياتى مىرود و براى كودكش شيشهاى شير مىخرد، يا در صف نانوايى مىايستد، نان مىگيرد و به منزلش مىبرد. كجاى دنيا چنين چيزى هست؟
مجاهد
الحمدللَّه مسؤولين كشور خوبند. امروز در رأس كشور، شخصيتهاى مؤمن، مجاهد، آگاه و صميمى قرار دارند. امروز شخصيتى مثل رئيس جمهور ما - آقاى هاشمى رفسنجانى - كه يك شخصيت مجاهد و مبارز است و عمرش را هم در جهاد گذرانده، شب و روز جهاد مىكند. مسؤولين ديگر، در بخشهاى مختلف - مجلس، قوّهى قضائيّه، نيروهاى مسلّح، آحاد مردم - همه و همه در جهادند و مملكت، مملكتِ جهاد فىسبيلاللَّه است.
آرزوهاي رهبر
من يادم است كه اوايلِ بعد از جنگ، كه در جلسات بازسازى، با مسؤولان كشور مىنشستيم - آن وقت آقاى رئيس جمهور محترم، رئيس مجلس بودند و بعضى از مسؤولان ديگر هم بودند - جزو آرزوهاى ما، يكى همين بود كه چندين سد ساخته شود، يك مقدار راه ساخته شود، تعدادى كارخانههاى اساسى در زمينهى پتروشيمى، در زمينهى فولاد و ... به وجود آوريم. اينها واقعاً جزو آرزوهايى بود كه روى كاغذ مىآورديم و براى آن تلاش و كار مىكرديم. امروز، بحمداللَّه آن آرزوها تحقّق پيدا كرده و اين كارها شده است. اينها هم آسان به دست نمىآيد و واقعاً جز با كارِ خستگى ناپذير و خستگى ناشناس و با مديريّتهاى قوى و علاقهمند و بخصوص با مديريت شخص آقاى هاشمى - كه واقعاً ايشان در اين زمينه خوب عمل كردند و مديريت خوبى را بر دولت اعمال نمودند - اين محصول به دست نمىآمد.
افتخار
من بايد عرض كنم، خداى متعال كه مىداند، مردم ما هم كه خوشبختانه مىدانند، ليكن من هم اين را بگويم و تثبيت شود كه در اين افتخار، شخص آقاى رئيس جمهور، اشخاص يكايك شما وزراى محترم و مسؤولان بخشهاى مختلف، سهيم و شريك هستيد و اين افتخارات، متعلّق به شماست و ثوابش انشاءاللَّه پيش خداى متعال، متعلّق به شماست. همچنين همهى كسانى كه با شما در طول اين سالهاى بعد از جنگ تا امروز، همكارى كردهاند، بخشهاى مختلف ادارى و كاركنانى كه وجود داشتند، از متخصّصان و كارشناسان و مردم، انشاءاللَّه كه همه در اين افتخار سهيم هستيد.
قبول همه
من هم، چه در آن مواردى كه كارى را كه دولت انجام مىداده است، به تمام معنا قبول داشتم و به آن معتقد بودم و چه در مواردى كه بخشى از مجموعهى برنامهى دولت را قبول هم نداشتم - اتّفاق هم افتاده است كه در مجموعِ برنامهى دولت، من به گوشهاى از كار اعتقادى نداشتم. اين جاهايى هم كه اعتقاد نداشتم، گاهى به اين صورت بوده است كه لازم مىدانستم اظهار نظر قطعى بكنم و تغيير آن را بخواهم. گاهى هم نه؛ در اين حد لازم نمىدانستم، بلكه نظر پيشنهادى داشتم، مطرح مىكردم و مورد توجّه قرار مىگرفته، اقدام مىشده يا نمىشده - در همهى اين احوال خودم را موظّف مىدانستم كه از اين دولت - كه يك دولت حقيقتاً خدمتگزار و با ايمان و داراى حسّ خدمتگزارى و دلسوزى نسبت به مردم بوده است - حمايت كنم. اين، وظيفهى ماست. مردم هم حقّاً و انصافاً از دولت شما حمايت و از شما قدردانى كردند.
نعمت
من بايد به مردم عزيزمان تبريك عرض كنم؛ چون رئيس جمهورى با اين خصوصيات، حقيقتاً براى ملت و انقلاب و كشور ما يك موهبت الهى است. وجود جناب آقاى هاشمى و مسؤوليتشان، هر دو براى مردم و بر ما نعمت است. من، قدر اين نعمت را مىدانم و مطمئنم كه مردم هم قدر اين نعمت را مىدانند و اين را در رأى خود و اعلام وفاداريشان نشان دادند و بعد از اين هم، انشاءاللَّه نشان خواهند داد.
پن1. متشكر از جعفر كه اينها را يافت.
پن2. من را هاشمياي ندانيد.