وقتي مسلمانان مكه را فتح كردند، پيامبر برخي را به قبيلههاي اطراف فرستاد تا بتخانههاي آنها را خراب كنند. خالد را هم با گروهي مامور كرد تا بروند ميان قبيلهي بنيجذيمه. بنيجذيمه از قبل با قريش و خالد مشكل داشتند و تا شنيدند او ميآيد مسلح به پيشوازش رفتند. گفتند ما مسلمان ايم و مسلح شدنمان بهخاطر ترسمان از توست. خالد مطمئنشان كرد آنها را نميكشد. اما وقتي آنها سلاحهايشان را كنار گذاشتند، دستور داد دستهايشان را بستند و بسياريشان را كشتند. پيامبر ناراحت شد و علي را فرستاد تا از آنها دلجويي كند. علي خونبهاي تمام كساني را كه كشته شده بودند داد. قيمت تمام وسايلي را كه از بين برده بودند حساب كرد و خسارت آنها را هم داد. مبلغي هم به آنها داد كه آن روز ترسيده بودند. بعد هم پولي به بزرگانشان داد تا اگر خسارتي ديدهاند و هنوز متوجهاش نشدهاند، بعد كه فهميدند جبران كنند. علي با آنها مهربان رفتار كرد، از آنها دلجويي كرد و از پيامبر راضيشان كرد. وقتي برگشت و گزارش كارش را به پيامبر داد آن حضرت گفت خدا را راضي كردي، خدا راضيت كند.
شنبه
خسارت ترس
چهارشنبه
زفان آلوده
دهاني كه ازو مدح فاسقان برآيد در معني بتر از مخرج معتاد بود. هر چه از آن مخرج بيرون آيد، بآب پاك شود و چون دهان بدروغ گفتن آلوده شود بآب پاك نشود. مخرجي را كه گذرگاه حدث است، خواجه بهر پاك داشتن آن مدح ميكند. زفاني را كه از براي راست گفتن آفريده است، بدروغ گفتن و بفحش گفتن و بغيبت كردن بيالايي، رضا دهد؟
حكم اين مخرج سهلترست؛ بآب و خاك و سنگ پاك شود. فاما دل آلوده بخصومتِ مردمان و زفانِ آلوده بوقيعتِ مسلمانان بآب پاك نشود.
روضه الفريقين
اشتراک در:
پستها (Atom)