دوشنبه

سايه

اسما دي‌روز سايه‌ش را كشف كرد. توي آش‌پزخانه جلوي كابينت‌ها، تندتند چپ و راست مي‌رفت و كِيف مي‌كرد كه سايه‌ش باهاش حركت مي‌كند. دست مي‌زد به سايه‌ش مي‌گفت اَم‌مااِ. جيغ مي‌كشيد كه يعني به من نگاه كن. بعد دست مي‌زد به دستِ سايه‌ش مي‌خنديد. اولين فعلش را هم چند روز پيش گفت: ييفت (:رفت(

هیچ نظری موجود نیست: