دوشنبه

موسيقي زنده

دي‌روز صبح رفتيم كوه. هفت هشت نفر بوديم. رفت و برگشتمان دو ساعت و نيم، سه ساعت طول كشيد. خيلي شلوغ بود. بيش‌تر حواسم به دست‌هام بود تا به اين و آن نخورد تا پاهام كه كجا بگذارم‌شان. تو راه دو بار براي استراحت نشستيم. حالا كه فكر مي‌كنم هيچي از كوه يادم نمي‌آيد بنويسم جز قياقه‌هاي آن هفت هشت نفر. و كلي شلوغي راه.
چند وقت پيش هم رفته بودم آن جا. تنهايي. چهار پنج ساعت طول كشيد. چهار پنج بار هم نشستم. خلوت بود. خيلي حال داد. خيلي چيزها ازش يادمه. يكيش: يك جايي دو سه نفر گيتار مي‌زدند. نيم ساعت نشستم حال كردم. ديدم خيلي از آن‌هاي كه مي‌شناسمشان اين جا اند، من هم آمدم. هر چه فكر كردم اين جا اسم و رسمش چي باشه، به نتيجه نرسيدم. حالا اگه ماندگار شدم براش اسم و رسم هم پيدا مي‌كنم.

هیچ نظری موجود نیست: